معارف افغانستان، با توجه به معیارهای جهان امروز، از دیرباز کاستیهای فراوانی داشت، و اکنون با تسلط طالبان به حالت نزع و جان دادن افتاده است. بحران معارف در افغانستان یکی از عمیقترین بحرانهای انسانی در این کشور است که آینده تمام ملت را در معرض تهدید مستقیم قرار میدهد. گذشته از محرومیت ملیونها دختر افغانستان از آموزش، فاجعههای دیگری نیز در این یک سال اتفاق افتاده است که پیامدهای ویرانگر آن برای دانش و فرهنگ این سرزمین کمرشکن خواهد بود. یکی از آنها رونق گرفتن بازار سندسازی و سندفروشی است، به ویژه برای ملایان کمسواد و بیسوادی که تحصیلات رسمی ندارند، اما با واسطهبازی یا با پول و امتحان نمایشی به مدارک رسمی دست پیدا میکنند تا در مناصب بلند دولتی قرار بگیرند.
طالبان از همان آغاز با آموزش مدرن سر دشمنی داشتند و آن را سرچشمه انحراف عقیدتی میشمردند. به تصور آنان، تنها نظام آموزشی بیعیب و قابل قبول، آموزش سنتی به سلیقه ملاهای پاکستانی بود که خودشان در آنها درس خوانده بودند. اما از نظر متخصصان علوم تربیتی، مدارس طالبان علاوه بر بیهودگی بخشی از آموزشها و ناکارآمدی آنها در جهان جدید، آسیبهای روانی عمیقی نیز به کودکان و نوجوانان وارد میکند که پیامدهای آن تا پایان عمرشان بر جا میماند. بدبینی طالبان به آموزشهای مدرن باعث شد که در نوبت پیشین حاکمیت شان، فضای امنی را که لازمه شکوفایی نظام آموزشی است زیر سایه رعب و خفقان قرار بدهند، تا شمار فراوانی از استادان و شاگردان ناچار به ترک مکتب شوند. همچنان، با تحمیل کتابهای ملایی بر نظام آموزشی مکاتب، محتوای عصری آنها را بیرمق گردانیده و به مرگ تدریجی گرفتار کردند. طالبان اگرچه اکنون نیز آرزو دارند که تمام مکاتب آموزشی را ببندند و افغانستان را به سرزمین ملاها تبدیل کنند، اما تجربه بیست ساله جمهوریت که سطح آگاهی مردم را بالاتر برده است اجازه تکرار تجربه پیشین را به آنان نمیدهد، و ناچارند که به ظاهر مکاتب را دست کم برای پسران باز نگه دارند. با اینهم تلاش آنان برای در هم شکستن آموزش مدرن ادامه دارد، ویکی از گامها در این مسیر تحمیل هژمونی و چیرگی ملاها بر نظام آموزشی است. برای این کار، آنان به توزیع اسناد ساختگی برای هزاران ملای مکتب نرفته پرداختهاند تا در نهادهای دولتی جا به جا شده، نیروهای متخصص را به تدریج حذف کنند.
این میدان دادن به ملاهای وابسته به طالبان در عرصه معارف فرصت بینظیری در اختیار آنان نهاده است که افزون بر حمایت غیر قانونی از هممسلکان بیسواد خود، راهی به خورد و برد مالی نیز از فروش این اسناد پیدا کنند. برای نمونه، گزارشها از غرب کشور نشان میدهد که در یک سال گذشته تنها در هرات بیش از دو هزار سند تحصیلی ساختگی به ملاها توزیع شده است. در شمال کشور، در ولایت تخار اسناد تحصیلی "مولویگری" به سه هزار افغانی و ملایی عادی به یک هزار افغانی به فروش میرسد. در دیگر ولایتها نیز وضعیت مشابهی جریان دارد. طبق گواهی منابع محلی، شماری از آنان میگویند چنین فرصت طلایی دو باره آمدنی نیست و باید بیشترین سود ممکن را از آن برد. افزون بر گسترش فساد مالی در نظام دینی طالبان، فاجعهای گسترده متوجه کلیت نظام آموزشی و تخصصی کشور است که آن را در حالت نزع و احتضار قرار خواهد داد. در رژیم دموکراتیک حزب خلق "ضابطهای ماشینی" فراوان شده بود، در نظام طالبان در نوبت نخست شاهد ظهور پوهاندهای ماشینی بودیم، و اکنون با پدیده رو به رشد مولویهای ماشینی رو به رو هستیم که در باره جان و مال مردم فتوا صادر کنند و با هست و بود یک سرزمین قمار بزنند.
محمد محق نویسنده
https://panjshirnews.com/vdcf.yd0iw6dxygiaw.htmlطالبان از همان آغاز با آموزش مدرن سر دشمنی داشتند و آن را سرچشمه انحراف عقیدتی میشمردند. به تصور آنان، تنها نظام آموزشی بیعیب و قابل قبول، آموزش سنتی به سلیقه ملاهای پاکستانی بود که خودشان در آنها درس خوانده بودند. اما از نظر متخصصان علوم تربیتی، مدارس طالبان علاوه بر بیهودگی بخشی از آموزشها و ناکارآمدی آنها در جهان جدید، آسیبهای روانی عمیقی نیز به کودکان و نوجوانان وارد میکند که پیامدهای آن تا پایان عمرشان بر جا میماند. بدبینی طالبان به آموزشهای مدرن باعث شد که در نوبت پیشین حاکمیت شان، فضای امنی را که لازمه شکوفایی نظام آموزشی است زیر سایه رعب و خفقان قرار بدهند، تا شمار فراوانی از استادان و شاگردان ناچار به ترک مکتب شوند. همچنان، با تحمیل کتابهای ملایی بر نظام آموزشی مکاتب، محتوای عصری آنها را بیرمق گردانیده و به مرگ تدریجی گرفتار کردند. طالبان اگرچه اکنون نیز آرزو دارند که تمام مکاتب آموزشی را ببندند و افغانستان را به سرزمین ملاها تبدیل کنند، اما تجربه بیست ساله جمهوریت که سطح آگاهی مردم را بالاتر برده است اجازه تکرار تجربه پیشین را به آنان نمیدهد، و ناچارند که به ظاهر مکاتب را دست کم برای پسران باز نگه دارند. با اینهم تلاش آنان برای در هم شکستن آموزش مدرن ادامه دارد، ویکی از گامها در این مسیر تحمیل هژمونی و چیرگی ملاها بر نظام آموزشی است. برای این کار، آنان به توزیع اسناد ساختگی برای هزاران ملای مکتب نرفته پرداختهاند تا در نهادهای دولتی جا به جا شده، نیروهای متخصص را به تدریج حذف کنند.
این میدان دادن به ملاهای وابسته به طالبان در عرصه معارف فرصت بینظیری در اختیار آنان نهاده است که افزون بر حمایت غیر قانونی از هممسلکان بیسواد خود، راهی به خورد و برد مالی نیز از فروش این اسناد پیدا کنند. برای نمونه، گزارشها از غرب کشور نشان میدهد که در یک سال گذشته تنها در هرات بیش از دو هزار سند تحصیلی ساختگی به ملاها توزیع شده است. در شمال کشور، در ولایت تخار اسناد تحصیلی "مولویگری" به سه هزار افغانی و ملایی عادی به یک هزار افغانی به فروش میرسد. در دیگر ولایتها نیز وضعیت مشابهی جریان دارد. طبق گواهی منابع محلی، شماری از آنان میگویند چنین فرصت طلایی دو باره آمدنی نیست و باید بیشترین سود ممکن را از آن برد. افزون بر گسترش فساد مالی در نظام دینی طالبان، فاجعهای گسترده متوجه کلیت نظام آموزشی و تخصصی کشور است که آن را در حالت نزع و احتضار قرار خواهد داد. در رژیم دموکراتیک حزب خلق "ضابطهای ماشینی" فراوان شده بود، در نظام طالبان در نوبت نخست شاهد ظهور پوهاندهای ماشینی بودیم، و اکنون با پدیده رو به رشد مولویهای ماشینی رو به رو هستیم که در باره جان و مال مردم فتوا صادر کنند و با هست و بود یک سرزمین قمار بزنند.
محمد محق نویسنده
panjshirnews.com/vdcf.yd0iw6dxygiaw.html